گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غضی نویسه گردانی: ḠḌY غضی . [ غ َ ضا ] (ع اِ) بیشه و جنگل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غیضة. (تاج العروس ). || اهل الغضی ۞ ؛ باشندگان نجد. (منتهی الارب ). اهل نجد. (تاج العروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی دلاله قزی دلاله قزی . [ دَل ْ لا ل َ ق ِ ] (اِخ ) زنی شوخ و دلقک در دستگاه شاه عباس اول صفوی . وی غالباً در سفر و حضربا شاه همراه بود و با او با گشادگی... ابراهیم غزی ابراهیم غزی . [ اِ م ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن یحیی بن عثمان شود. ابراهیم غزی ابراهیم غزی . [ اِ م ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) در زمان سلطنت طغرل بک سلجوقی به سال 446 هَ .ق . خروج کرده بر دسکره و رشقبا ۞ و پاره ای قصبات ... ابن قاسم غزی ابن قاسم غزی . [ اِ ن ُ س ِ م ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) شمس الدین ابوعبداﷲ محمدبن قاسم غزی . یکی از علمای شافعی ، و او چنانکه حاجی خلیفه گوید به ... علاءالدین غزی علاءالدین غزی . [ ع َ ئُدْدی ن ِ غ ُ ] (اِخ ) علی بن خلف . رجوع به علی ... شود. سکینه دای قزی نای نای این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. ابراهیم بن یحیی بن عثمان غزی ابراهیم بن یحیی بن عثمان غزی . [ اِ م ِ ن ِ ی َ یَب ْن ِ ع ُ ن ِ غ َزْ زی ] (اِخ ) ابواسحاق کلبی اشهبی . شاعر عرب . در غزه از بلاد شام به سا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود