گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غطر نویسه گردانی: ḠṬR غطر. [ غ َ ] (ع مص ) دست جنبانیدن دررفتار. یقال : مر یغطر بیدیه ؛ ای یخطر. دستها را حرکت دادن هنگام راه رفتن . || (ص ) خرامنده ۞ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی قطر قطر. [ ق ُ ] (ع اِ). ضخامت، ستبری، کلفتی. ۱. خطی که دو رٲس غیر مجاور یک چندضلعی را به هم وصل میکند. ۲. خطی که از وسط دایره میگذرد و آن را به دو نیم ... قتر قتر. [ ق َ ] (ع اِ) قدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رمقی از زندگی . (از اقرب الموارد). قوت روزگذار. (منتهی الارب ) (آنندراج... قتر قتر. [ ق َ ] (ع مص ) تنگ کردن نفقه را برعیال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔجرجانی ) (اقرب الموارد): قتر قتراً و قتوراً؛ تنگ کرد ن... قتر قتر. [ ق ُ ] (ع اِ) کرانه . جانب . و این لغتی است در قطر. ج ، اقتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قُتُر. رجوع به قُتُر شود. قتر قتر. [ ق ُ ت ُ ] (ع اِ) کرانه . و این لغتی است در قطر. ج ، اقتار. (منتهی الارب ). رجوع به قُتر شود. قتر قتر. [ ق َ ت ِ ] (ع ص ) مرد متکبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). قتر قتر. [ ق ِ ] (ع اِ) نوعی از پیکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || تیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تیر خرد. (منتهی الارب ) ... قتر قتر. [ ق َ ت َ ] (ع اِ) قَدَر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گرد سیاه . (ترتیب عادل جرجانی ). قتر قتر. [ ق َ ت َ ] (ع مص ) بخور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). قتر قتراً. (منتهی الارب ). || بلند گردیدن و منتشر شدن بو. (منته... قطر المحیط قطر المحیط. قاموسی است بعربی اثر بطرس بستانی بزبان عربی که در سال 1869 در دو جلد بیروت به چاپ رسیده و آن مختصر قاموس المحیط است. «قاموس المحیط» تألیف ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود