اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غطیف

نویسه گردانی: ḠṬYF
غطیف . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) (بنی ...) قبیله ای از عرب . (تاج العروس ). رجوع به غطیف و عقدالفرید جزء1 ص 106 شود. صاحب تاج العروس گوید: بنی غطیف دو قبیله هستند: یکی از مذحج که فرزندان غطیف بن ناجیةبن مرادند از رهط فروةبن مسیک غطیفی صحابی ، و دومی از بنی طی ٔ که فرزندان غطیف بن حارثه بن سعدبن حشرج بن امروءالقیس بن عدی بن اخزم بن هزومةبن ربیعةبن جرول طائی برادر «ملحان » که حاتم او را رثا گفت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
غطیف . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) کوره ای است از کوره های یمن . (از معجم البلدان ).
غطیف . [ ] (اِخ ) ابن ابی سفیان ، از صحابه است و بعضی او را از تابعین دانسته اند. رجوع به الاصابة جزء 5 ص 199 شود.
غطیف . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) ابن حارث . صحابی است . (منتهی الارب ). غطیف بن حارث کندی یا حارث بن غطیف یا غظیف بن حارث کندی و به قولی سکونی . ا...
غطیف . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) ابن حارث کندی ، پدر عیاض محدث است . وی جز از غطیف بن حارث است که پیش از این ذکر شد. رجوع به الاستیعاب ص 516 والاص...
غطیف . [ ] (اِخ ) ابن حارثةبن حسل بن مالک بن عبدسعدبن جشم بن ذبیان بن عامربن کنانةبن حسل یشکری ، مکنی به ابوکاهل پدر سویدبن ابی کاهل . ...
غطیف .[ غ ُ طَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ناجیةبن مراد. جد جاهلی است از کهلان از قحطانیة. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 760).بطنی از «مراد» است . (از انساب...
غطیف . [ غ ُ طَ ] (اِخ ) (ابو...) هذلی . تابعی است و او را غضیف و عطیف به عین مهمله و طاء نیز گفته اند. وی از عبداﷲبن عمربن خطاب روایت دارد...
قطیف . [ ق َ ] (اِخ ) شهری است به بحرین که اینک بزرگترین شهر آن ناحیه است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). شهری است در ناحیه ٔ احساء که ق...
قَطیف (به عربی: مدینة القطیف)، شهری ست در کشور پادشاهی عربستان سعودی واقع در شبه جزیره عربستان. «شهر قَطیف» یکی از شهرهای تاریخی کرانه‌ای عربستان سعود...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.