غفاء. [ غ ُ ] (ع اِ) آب آورد. (منتهی الارب )
۞ . غثاء. (تاج العروس ) (قطر المحیط)
۞ . || کاه گندم . (منتهی الارب ). حطام البر. (اقرب الموارد). || آفتی است خرمابن راکه مانند غبار بر غوره نشیند پس خرمایش رسیده نشود بگذارند. (منتهی الارب ). آفة للنخل کالغبار یقع علی البسر فمایدرک . (اقرب الموارد). || آنچه نفی کنند از شتران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).