گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غمر نویسه گردانی: ḠMR غمر. [ غ ُ م َ ] (اِخ ) یا (ذوالَ ...) ۞ نام وادیی در نجد است . عکاشةبن مسعدة السعدی گوید : حیث تلاقی واسط و ذو اَمَرو قد تلاقت ذات کهف و غمر. (از معجم البلدان ).رجوع به ذوغمر و ذوالغمر شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه واژه معنی غمر غمر. [ غ َ ] (اِخ ) جمعی . صاحب الاصابة گوید: این نام غلط است و صحیح آن عمروبن الحمق است . رجوع به همین نام و رجوع به الاصابة جزء خامس ص... غمر غمر. [ غ َ ] (اِخ ) آبی است به یمامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی است از آبهای بنی اسد که خالدبن ولید در جنگهای رده بدانجا فرودآمد. و ا... غمر غمر. [ غ َ ] (اِخ ) چاهی است دیرینه به مکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاهی قدیم است در مکه که بنوسهم آن را کنده اند. شاعر گوید : نحن حف... غمر غمر. [ غ َ ] (اِخ ) کوهی است در مقابل تُوَّز شرقی ، و توز از منازل راه مکه از سوی بصره است وجزء اعمال یمامه محسوب میشود. (از معجم البلدان... غمر غمر. [ غ َ ] (اِخ ) اسب جحاف بن حکیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). غمر غمر. [ غ َ ] (اِخ ) شمشیر خالدبن یزیدبن معاویه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). از اسماء شمشیر. (المزهر سیوطی ص 243). غمر غمر. [ غ َ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است و بعضی آن را به عین مهمله آورده اند. (از معجم البلدان ). غمر اراکة غمر اراکة. [ غ َ رِ اَ ک َ ] (اِخ ) نام جایی است . (از معجم البلدان ). غمر ذی کندة غمر ذی کندة. [ غ َ رِ ک ِ دَ ] (اِخ ) نام جایی است که از مکه دو روز فاصله دارد و پشت وجرة واقع است . (از تاج العروس ) (معجم البلدان ) ۞ . عمرب... غمر بنی جذیمة غمر بنی جذیمة. [ غ َ رِ ب َ ج ُ ذَ م َ ] (اِخ ) جایی است در شام . در این مکان تا تیماء دو منزل فاصله است از ناحیه ٔ شام . عدی بن الرقاع گوید :... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود