اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غند شدن

نویسه گردانی: ḠND ŠDN
غند شدن . [ غ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرد آمدن . جمع شدن :
من غند شدم ز بیم غنده
چون خرس نگون فتاده دردام .

ابوطاهر خاتونی .


دمنه ؛ سرگین غنده شده . (مقدمة الادب زمخشری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.