غیاص
نویسه گردانی:
ḠYAṢ
غیاص . (ع مص ) در آب فروشدن . (منتهی الارب ). فرورفتن در آب . زیر آب رفتن . غوص . غیاصة. مَغاص . (از اقرب الموارد). رجوع به غوص و غیاصة شود.
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) عمر. لقب عمربن ابراهیم ، متخلص به خیام شاعر و حکیم ریاضی و فلکی مشهور. رجوع به خیام عمر و عمربن ابراهیم ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) عوض خلجی . از والیان و ملوک بنگاله (خلج ) بسالهای 606 و 607 هَ . ق . رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 426،...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) غازی اول . معروف به الملک الظاهر و مکنی به ابوالفتح ۞ . وی پسر سلطان صلاح الدین یوسف بن ایوب و نخستین پ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (سلطان ...) غوری . محمدبن سام بن حسین ، مکنی به ابوالفتح سومین از ملوک غوری . به سال 536 هَ . ق . متولد شد و ب...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) غوری . محمودبن محمدبن سام آخرین حکمران غوری ، و پسر غیاث الدین محمد بود.602 هَ . ق . جانشین عموی خود شهاب الدی...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) فضل اﷲ رادکانی . وی از دانشمندان و بزرگان عهد میرزا ابوالقاسم بابر (قرن نهم هجری ) بود، لطافت طبعو طل...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کاشانی . رجوع به غیاث الدین جمشید کاشانی شود.
غیاث الدین .[ ثُدْ دی ] (اِخ ) (ملک ...) کرت . رجوع به غیاث الدین بن رکن الدین ، فهرست تاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 1 و مجله ٔ آریانا سال...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسرو اول . ششمین از سلجوقیان روم که در روم و قونیه حکومت میکردند. او پسر قلیج ارسلان و ولیعهد او بود. به ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسروبن محمود. از آل اینجو در فارس و از مدعیان حکومت بود، به سال 739 هَ. ق . در غیلة کشته شد. (از معجم الانس...