غیاص
نویسه گردانی:
ḠYAṢ
غیاص . (ع مص ) در آب فروشدن . (منتهی الارب ). فرورفتن در آب . زیر آب رفتن . غوص . غیاصة. مَغاص . (از اقرب الموارد). رجوع به غوص و غیاصة شود.
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسرو اول . ششمین از سلجوقیان روم که در روم و قونیه حکومت میکردند. او پسر قلیج ارسلان و ولیعهد او بود. به ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسروبن محمود. از آل اینجو در فارس و از مدعیان حکومت بود، به سال 739 هَ. ق . در غیلة کشته شد. (از معجم الانس...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسرو ثالث . سیزدهمین از سلجوقیان روم (آسیای صغیر) و نواده ٔ غیاث الدین کیخسرو ثانی بود. پس از کشته شدن پدر...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسرو ثانی . یازدهمین از سلجوقیان آسیای صغیر و نواده ٔ غیاث الدین کیخسرو اول بود. به سال 636 هَ . ق . جانشین ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) گنجکینه . از امرای عهد میرزا سلطان ابراهیم (جلوس 861هَ . ق .). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 71 شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمد. غیاث الدین علی . رجوع به غیاث الدین علی (جوانی خوش طبع) شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (ملا...) محمد. از شهر هرات بود و «صنعی » تخلص میکرد. دانشمند و فاضل و شاعر بود و در علم نجوم و رمل عدیل نداشت ....
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمد، مکنی به ابوالمظفر و معروف به الملک العزیز. از ملوک ایوبی در حلب بود. به سال 610 هَ . ق . ولادت یافت ...
غیاث الدین . [ ثُدْدی ] (اِخ ) محمدبن احمد عصاری قزوینی . او راست : کتاب کافی در حل حاوی . (از تاریخ گزیده چ لندن ص 808).
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ )محمدبن (سلطان ) احمد مظفری . وی از امرای آل مظفر و پسر سلطان احمد و حکمران کرمان بود. بسال 795 هَ . ق .به دستو...