غیاص
نویسه گردانی:
ḠYAṢ
غیاص . (ع مص ) در آب فروشدن . (منتهی الارب ). فرورفتن در آب . زیر آب رفتن . غوص . غیاصة. مَغاص . (از اقرب الموارد). رجوع به غوص و غیاصة شود.
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمد نیشابوری . متخلص به سامی . وی قاضی مشهد و هرات بود، و در شعر یدی طولی ̍ داشت ، و هر شعری را که بدان آگاه...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمد نیشابوری . جوانی خوب بود و طبعی نیک داشت . دانش نیز فرامیگرفت . در شعر «حریمی » تخلص میکرد و این مطلع از ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمود ۞ بن خواجه قطب الدین سلیمان شاه . وی پسر سلیمانشاه مذکور وزیر شاه شجاع بود. شاه شجاع چشمان غیاث الدی...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن محمدبن سام . رجوع به غیاث الدین محمود شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمودشاه (ثالث ) بن حسین . از ملوک بنگاله . به سال 939 هَ . ق . به سلطنت رسید. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) مسعود (ثانی ) بن عزالدین کیکاوس چهاردهمین از سلاجقه ٔ روم (آسیای صغیر) و نواده ٔ غیاث الدین کیخسرو ثانی بود. ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) مسعود (ثالث ) بن کیقباد ثالث . از سلجوقیان آسیای صغیر. به سال 707 هَ . ق . به حکومت رسید. رجوع به معجم الان...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) مسعودبن محمدبن ملکشاه ، مکنی به ابوالفتح . چهارمین از سلجوقیان عراق . او به سال 527 هَ . ق . به حکومت رسید ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) مشهدی . رجوع به غیاث الدین محمد مشهدی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ملک معظم . رجوع به غیاث الدین بن ملک صالح شود.