اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غیاص

نویسه گردانی: ḠYAṢ
غیاص . (ع مص ) در آب فروشدن . (منتهی الارب ). فرورفتن در آب . زیر آب رفتن . غوص . غیاصة. مَغاص . (از اقرب الموارد). رجوع به غوص و غیاصة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
قیاس معکوس . [ س ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) هرگاه مقابل نتیجه را با یک مقدمه تألیف کنند تا مقابل دیگر مقدمه نتیجه دهد ...
قیاس خطابی . [ س ِ خ ِ / خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی است مرکب از مقدمات مقبوله یا مظنونه و غرض از خطابه و قیاس خطاب...
قیاس گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) قیاس کردن . مقایسه کردن . سنجیدن . اندازه گرفتن : قیاس از درختان بستان چه گیری ببین شاخ و بیخ درخت...
قیاس فراسی . [ س ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی بود که بصورت بر هیأت تمثیل بود و به ماده ای از مواد دلیل و علامت و ب...
قیاس سفسطی . [ س ِ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) قیاسی است که مرکب از مقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خمس است . (ا...
اصحاب قیاس . [ اَ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دردانش پزشکی قدیم ، طبیبان به دو گروه اصحاب تجربه و اصحاب قیاس تقسیم میشدند. صاحب ذخیره ...
اصحاب قیاس . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) پیروان ابوحنیفه که آنان را اصحاب رای نیز میگفتند. رجوع به اصحاب رای شود.
تحلیل قیاس . [ ت َ لی ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنالوطیقای اول ۞ . خواجه نصیر طوسی در اساس الاقتباس آرد: قیاساتی که در علوم و اثناء م...
غیاث حلوایی . [ ث ِ ح َل ْ ] (اِخ ) غیاثای حلوایی شیرازی . در آتشکده ٔ آذر بصورت «غیاث حلوایی » و در تذکره ٔ نصرآبادی بصورت غیاثای حلوایی آمد...
غیاث اصفهانی . [ ث ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به منصف و خیال شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.