اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فال

نویسه گردانی: FAL
فال . (ع اِ) در عربی فَأل با همزه . شگون . ضد طیره ، بمعنی نیک و بد هر دو استعمال نمایند. (منتهی الارب ). اغور. آغال . شگون . (ناظم الاطباء) :
من این نامه فرخ گرفتم به فال
همی رنج بردم به بسیار سال .

فردوسی .


جهانجوی را آن بد آمد به فال
بفرمود کش سر ببرّند و یال .

فردوسی .


کار گیتی همه بر فال نهاده ست خدای
خاصه فالی که زند چاکر و چون من چاکر.

فرخی .


بر همه شاها ز پی این جمال
قرعه زدم نام تو آمد به فال .

نظامی .


امروز مبارک است فالم
کافتاد نظر بر آن جمالم .

سعدی (طیبات ).


|| طالع و بخت . (ناظم الاطباء). اختر. (صحاح ). || پیش بینی و عاقبت گویی و غیب گویی . (ناظم الاطباء) :
پراندیشه شد نامدار از بهی
ندید اندر او هیچ فال بهی .

فردوسی .


- علم فال ؛ علمی است که بوسیله ٔ آن برخی از حوادث آینده دانسته میشود. و این کار بوسیله ٔ تعبیر کلام مسموع یا گشودن قرآن یا کتب بزرگان مثل دیوان حافظ و مثنوی و نظایر آن که به تفأل شهرت دارد انجام می پذیرد. برخی از علمای دین تفاؤل با قرآن را مجاز شمرده ، به گفته ٔ بعضی از صحابه استناد جسته اند که محمد (ص ) تفاؤل را دوست میداشت و از تطیر منع می فرمود.(از کشف الظنون ).
- فال افکندن ؛ فال زدن . فال گرفتن :
فرستاده ٔ شاه چون این بدید
بیفکند فالی چنان چون سزید.

فردوسی .


- فال ناپلئون گرفتن ؛ کنایه از بیکاری و پریشانی است .
- هم فال و هم تماشا ؛ در تداول امروز بمعنی به یک تیر دو نشان زدن است . به یک کرشمه دوکار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ترک فعل https://www.law.cornell.edu/wex/negligence از اصطلاحات علم حقوق بوده و به معنای جرمی است که بر اساس آن فرد از انجام وظیفه‌ قانونی خود، خودداری...
نامی ست که برای فعل عام (کمکی) در پارسی بکار می رود. افعال عام در پارسی پنج شکل دارند: بودن ، شدن ، گشتن ، گردیدن و هستن. از این افعال برای ایجاد ا...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامیات nâmyât (نام + یات: فعل از اوستایی: yâta) **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ساتو پیژ sâto peyž (ساتو از اوستایی: ثاتو: فعل + پیژ از مانوی: peys: امر) ****فانکو آدینات 09163657861
(sarfe-feål در دستور زبان: این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: مندیات mandyât (مند: صرف؛ پهلوی + یات: فعل از اوستایی: yâta) *** فانکو آدینا...
(دست کشیدن یا انجام ندادن کاری): همتای پارسی این دو واژه عربی، این است: موکس کار mukse-kār (سنسکریت: muksa: ترک)*** فانکو آدینات 09163657861
نیک فعل . [ ف ِ ] (ص مرکب ) نکوکردار. نیک فعال : ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین . دقیقی ....
راست فعل .[ ف ِ ] (ص مرکب ) راست کردار. درست کردار : روز دانش زوال یافت که بخت بمن راست فعل کژ نگرست . خاقانی .و نیز رجوع به راستکار شود.
دجال فعل . [ دَج ْ جا ف ِ ] (ص مرکب ) که عمل دجال کند. که کار چون دجال دارد. دجال کردار : کجاست صوفی دجال فعل ملحدکیش بگو بسوز که مهدی دی...
اسم فعل . [ اِ م ِ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء الافعال ... شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ana ana
۱۳۹۱/۰۴/۱۷ Iran
0
0

با سلام در جستجوی کلمه ای ایرانی بجای فال در حملاتم هستم. لطفا در صورت امکان راهنمایی فرمایید.

ناشناس
۱۳۹۵/۱۱/۰۵
0
0

بدنبود


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.