گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فتان نویسه گردانی: FTAN فتان . [ ف ُ ] (نف ، ق ) افتان : دلش حیران شد از بی یاری بخت فتان ،خیزان ، ز ناهمواری بخت . نظامی .رجوع به افتان و افتادن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی فتان فتان . [ ف َ ] (ع اِ) غلافی از پوست که بر پالان کشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فتان فتان . [ ف َت ْ تا ] (ع ص ) مبالغت در فتنه . سخت فتنه جو. عظیم فتنه انگیز. (اقرب الموارد). || شورانگیز. (ربنجنی ). سخت زیبا و دلفریب که به ز... فطان این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود