اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فثغ

نویسه گردانی: FṮḠ
فثغ. [ ف َ ] (ع مص ) شکستن سر کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
فسق . [ ف ِ ](ع مص ) گذاشتن حکم خدای تعالی . (منتهی الارب ). بیرون آمدن از فرمان خدای عز و جل . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). ...
فسق . [ ف َ س ِ ] (ع ص ) بیرون آینده از راستی . (منتهی الارب ).
فسق . [ ف ُ س َ ] (ع ص ) مرد پیوسته تباهکار بی فرمان ناراست کردار. (منتهی الارب ). دائم الفسق . (اقرب الموارد). یا فُسَق ؛ ای فاسق و این صیغه ...
فسق: به کار گیری بیش از اندازه و دور از خرد از لذت ها و احساسات. همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای پهلوی ویناس vinAs است.*** فانکو آدینات 0916...
داغ فسق . [ غ ِ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نشان فسق که از حرکت بی موقع جامه یا تنبان را آلوده سازد. (آنندراج ) : نیابی هیچ شیخ پاک دام...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.