اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فدا کردن

نویسه گردانی: FDʼ KRDN
فدا کردن . [ ف ِ / ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذشت از چیزی :
فدا کرده جان را همه پیش من
به دل مهربان و به تن خویش من .

فردوسی .


پس از نیکویی ها و صد گونه رنج
فدا کردن کشور و تاج و گنج .

فردوسی .


ز گنج خسروی و ملک شاهی
فدا کردش که میکن هرچه خواهی .

نظامی .


یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند
تا در سبیل دوست به پایان برد وفا.

سعدی .


صائب چو ذره ای است چه دارد فدا کند
ای صدهزار جان مقدس فدای تو.

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
چیزی را در عوض چیز دیگر گرفتن، به بدل گرفتن "ایشان گفتند که فدا کن و ببدل او گوسفند بکش که ابرهیم نیز اسمعیل را فدا کرد و گوسفندى بکشت. عبد المطّلب گ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.