اجازه ویرایش برای همه اعضا

فدا کردن

نویسه گردانی: FDʼ KRDN
چیزی را در عوض چیز دیگر گرفتن، به بدل گرفتن
"ایشان گفتند که فدا کن و ببدل او گوسفند بکش که ابرهیم نیز اسمعیل را فدا کرد و گوسفندى بکشت. عبد المطّلب گفت که روا است."
ترجمه تفسیر طبری / 1532
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فدا کردن . [ ف ِ / ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذشت از چیزی : فدا کرده جان را همه پیش من به دل مهربان و به تن خویش من . فردوسی .پس از نیکویی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.