اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرحی

نویسه گردانی: FRḤY
فرحی . [ ف َ حا ] (ع ص ، اِ) ج ِ فرحان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فرحان شود. || (ص ) مؤنث فرحان . (از اقرب الموارد). فرحانة. رجوع به فرحان و فرحانة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
فرهی . [ ف َرْ رَ ] (اِ) فره . فر. خوره . (یادداشت بخط مؤلف ). فرّ و شان و شوکت و شکوه و عظمت و افزونی داشتن . (برهان ) : به مردی ودانایی و ...
بی فرهی . [ ف َ رَ / ف َرْ رَ ] (حامص مرکب ) بی فر و شوکت و عظمت . بی شکوهی و جلال . که فرهی ندارد : کسی را که وام است و دستش تهیست به هر...
دارای سرشت شکوهمند. بشکوه خوی. والانهاد. بلند طبع.
شکوه مند - باشکوه
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.