فرق
نویسه گردانی:
FRQ
فرق . [ ف ِ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از گوسپند و گاو و آهو یا از گوسپند و بس ، و یا گوسپندان گم شده . || گله ٔ کم از صد گوسفند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گونه از هر چیزی . (منتهی الارب ). قسم از هر چیزی . (اقرب الموارد). || گروه کودکان . || پاره ای از خسته ٔ خرمای شکسته که به شتر خوردن دهند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاره ای از هر چیزی . (منتهی الارب ). هر یک ازدو نیمه از چیزی . (اقرب الموارد). || کوه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پشته . (منتهی الارب ). هضبة. (اقرب الموارد). || موجه ٔ دریا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) جداشده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
فرق المنازل . [ ف َ قُل ْ م َ زِ ] (اِخ ) دهی است نزدیک طائف . (منتهی الارب ). رجوع به طائف شود.
فرق باز کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در میان موی سر خطی گشودن و موی از دو کران خط شانه زدن . رجوع به فرق شود.
فرق شعر و نثر
نثر را در لغت نامه ها چنین تعریف کرده اند:
نثر یعنی: پراکنده کردن، پراکنده، کلام غیر منظوم، خلاف نظم و سخنی که دارای وزن و قافیه...
فرق بعدالجمع. [ ف َ ق ُ ب َ دِل ْ ج َ ] (ع اِمرکب ) (اصطلاح صوفیه ) شهود خلق است قائم به حق یعنی حق را در تمام موجودات و مخلوقات مشاهده ...
قالب شعر نثر یا شعر منثور برای خودش تعریف دارد و قالب شعر نظم یا شعر منظوم نیز برای خودش تعریف دارد.
در هر دو قالب می توان احساس را بیان کرد لذا فرقش...
سیاه و سفید فرق کردن . [ ه ُ س َ / س ِ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سواد داشتن یعنی مصحف کتاب خواندن . (از برهان ). کنایه از ملکه ٔ خواند...
فرغ . [ ف َ ] (اِ) جوجه و بچه ٔ مرغ خانگی را گویند. (برهان ). ظاهراً فرخ به خای معجمه را به غین خوانده اند و آن لفظ عربی است . (حاشیه ٔ برهان...
فرغ . [ ف َ ] (ع اِ) جای برآمدن آب از دلو از مابین دسته ٔ آن . (منتهی الارب ). مخرج الماء من الدلو بین العرافی . (اقرب الموارد). || خنور با...
فرغ . [ ف ِ ] (ع اِمص ) پرداخت . (منتهی الارب ). فراغ . (اقرب الموارد). رجوع به فراغ شود.
فرغ . [ ف َ رِ ] (ع ص ) پردازنده از کاری . (منتهی الارب ). فارغ . (از اقرب الموارد).