اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرق

نویسه گردانی: FRQ
فرق . [ ف ِ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از گوسپند و گاو و آهو یا از گوسپند و بس ، و یا گوسپندان گم شده . || گله ٔ کم از صد گوسفند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گونه از هر چیزی . (منتهی الارب ). قسم از هر چیزی . (اقرب الموارد). || گروه کودکان . || پاره ای از خسته ٔ خرمای شکسته که به شتر خوردن دهند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاره ای از هر چیزی . (منتهی الارب ). هر یک ازدو نیمه از چیزی . (اقرب الموارد). || کوه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پشته . (منتهی الارب ). هضبة. (اقرب الموارد). || موجه ٔ دریا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) جداشده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
فرغ . [ ف ُ ] (ع ص ) کمان بی وتر. (از اقرب الموارد).
فرغ . [ ف َ ] (اِخ ) نام دو منزل از منازل قمر است . ابوریحان نویسد: منزل بیست وششم فرغ نخستین و نام منزل بیست وهفتم فرغ دوم و نیز پیشین ...
فرغ القبة. [ ف َ غُل ْ ق ِ ب َ ] (اِخ ) شهری است مر تمیم را. (منتهی الارب ). شهری است مر تمیم را بین شقیق و أود و خفاف و در آن گرگها است ...
فرغ مقدم . [ ف َ غ ِ م ُ ق َدْ دَ ] (اِخ ) رجوع به فرغ و فرغ الدلو شود.
فرغ المقدم . [ ف َ غُل ْ م ُ ق َدْ دَ ] (اِخ ) رجوع به فرغ و فرغ الدلو شود.
فرغ الحفر. [ ف َ غُل ْ ح َ ف َ ] (اِخ ) شهری است مر تمیم را. (منتهی الارب ). شهری است تمیم را بین شقیق و أود و خفاف و در آن گرگهاست که م...
فرغ الدلو. [ ف َ غُدْ دَل ْوْ ] (اِخ ) نام دو منزل است مر ماه را از برج حوت و هر واحد آن دو ستاره است و میان هر دو ستاره به قدر یک نیزه م...
فرغ مؤخر. [ ف َ غ ِ م ُ ءَخ ْ خ َ ] (اِخ ) رجوع به فرغ و فرغ الدلو شود.
فرغ نخستین . [ ف َ غ ِ ن ُ / ن َ خ ُ ] (اِخ ) منزل بیست وششم از منازل قمر. (از التفهیم ابوریحان بیرونی ). رجوع به فرغ و فرغ الدلو و فرغ مقدم ...
فرغ المؤخر. [ ف َ غُل ْ م ُ ءَخ ْ خ َ ] (اِخ ) رجوع به فرغ و فرغ الدلو شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.