گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فرمان گزار نویسه گردانی: FRMAN GZʼR فرمان گزار.[ ف َ گ ُ ] (نف مرکب ) اجراکننده ٔ فرمان : بدندش سه سالار فرمان گزاریکی را سپرد از یلان صدهزار. اسدی .رجوع به فرمان گذار شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی فرمان گذار فرمان گذار. [ ف َ گ ُ ] (نف مرکب ) فرمانده . (آنندراج ). حاکم ورئیس . (ناظم الاطباء). مقابل فرمان گزار : ز گردان سری با سپه شش هزاربدان جایگه ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود