اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرهمند

نویسه گردانی: FRHMND
فرهمند. [ ف َ رَ م َ / ف َ هََ م َ ] (ص مرکب ) خردمند. (برهان ) (صحاح الفرس ) :
نگه کرد بابک پسند آمدش
شهنشاه را فرهمند آمدش .

فردوسی .


سکندر شنید آن پسند آمدش
سخنگوی را فرهمند آمدش .

فردوسی .


بخواب دیدم پیرمردی را سخت فرهمند که نزدیک من آمد. (تاریخ بیهقی ). || قریب و نزدیک باشد. (برهان ). || نورانی و باشکوه . (انجمن آرا) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دارای فره ایزدی - دانشمند
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.