فقد
نویسه گردانی:
FQD
فقد. [ ف َ ] (ع اِ) گیاهی است . || می مویز. || می عسل . || می کشوث . || (مص ) گم کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فقدان شود. || گم شده را جستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
فقد. [ ف َ ] (اِ) گیاهی است دوائی که آن را پنج انگشت میگویند و در علت استسقا به کار آید و بعضی گویند تخم پنج انگشت است وعربی است . (بره...
فقد. (فُ (ِفِ) قْ) [ ع .] (مص م .) گم کردن، از دست دادن. فرهنگ معین. یک آثارش وجود علم و نور است یک آثارش همه فقد و فتور است صفی علیشاه » بحرالحقایق »...