فقد
نویسه گردانی:
FQD
فقد. (فُ (ِفِ) قْ) [ ع .] (مص م .) گم کردن، از دست دادن. فرهنگ معین. یک آثارش وجود علم و نور است یک آثارش همه فقد و فتور است صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸۶ - واسطه الفیض و المدد ز هر نقص و هر عیب ذاتش مبرا ز هر فقد و هر جهل جانش مطهر صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - بهاریه در مدح حضرت شاه اولیاء علی بن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه کوش کین سعی ستم نشر خط بسط خطر فقد ادب قحط حیاست یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۴
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
فقد. [ ف َ ] (ع اِ) گیاهی است . || می مویز. || می عسل . || می کشوث . || (مص ) گم کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجو...
فقد. [ ف َ ] (اِ) گیاهی است دوائی که آن را پنج انگشت میگویند و در علت استسقا به کار آید و بعضی گویند تخم پنج انگشت است وعربی است . (بره...