فی
نویسه گردانی:
FY
فی . (یونانی ، حرف ، اِ) نام حرف بیست ویکم از حروف یونانی . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این لغت پیداست که عربی است و همانطور هم در فارسی استفاده میشود.
درلحظه
بیدرنگ
فوری
واکنش به حرف یا کاری در همان لحظه (فی البداهه)خوانده میشود
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اللمع فی التصوف نام کامل کتاب، «اللمع فی التصوف» است و با نام مختصرش (اللمع)، شهرت دارد، البته در برخی نسخههای چاپی کتاب، عنوان «اللمع فی تاریخ التص...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
فساد کننده ی روی زمین ( از نظر اسلام )
کسی که زمین را به فساد و گناه آلوده کرده است
قیاس فی نفسه . [ س ِ ن َ س ِه ْ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیاسی است که مقدمات آن فی نفسه صادق و اعرف نزد عقلا باشد از نتیجه و نحوه ٔ تألیف ...
ریح فی القفص . [ حُن ْ فِل ْ ق َ ف َ ] (ع اِ مرکب ) باد در قفس . || امر باطل عاری از حقیقت . بیهوده . (فرهنگ فارسی معین ) : و آن پیغام بر ...
واجب فی العمل . [ ج ِ ب ِ فِل ْ ع َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امری که برای ما لازم است به دلیلی که در آن شبهه است مانند خبر واحد. (از...
(کِالنَقش فی الحُجَر) چون کنده بر سنگ. تمثیل: العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر. (علم در کودکی چون کنده بر سنگ)
و آن نقش در صحیفه خاطر او کالنقش فی الحج...