اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فی

نویسه گردانی: FY
فی . (ع اِ) حرف فاء عربی و فارسی را نیز «فی » نامیده اند :
بر دامن کوهسار حلمش
سر پیش فکنده قاف چون فی .

اثیر اخسیکتی .


قاف از کتابت تو یک حرف خواند وز شرم
بر اوج امتحان شد گردن شکسته چون فی .

اثیر اخسیکتی .


سلطان آل یاسین کز عشق نعل اسبش
سربازپس برآید نون هلال چون فی .

سیف اسفرنگ .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این لغت پیداست که عربی است و همانطور هم در فارسی استفاده میشود. درلحظه بیدرنگ فوری واکنش به حرف یا کاری در همان لحظه (فی البداهه)خوانده میشود
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اللمع فی التصوف‌ نام کامل کتاب، «اللمع فی التصوف» است و با نام مختصرش (اللمع)، شهرت دارد، البته در برخی نسخه‌های چاپی کتاب، عنوان «اللمع فی تاریخ التص...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فساد کننده ی روی زمین ( از نظر اسلام ) کسی که زمین را به فساد و گناه آلوده کرده است
قیاس فی نفسه . [ س ِ ن َ س ِه ْ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیاسی است که مقدمات آن فی نفسه صادق و اعرف نزد عقلا باشد از نتیجه و نحوه ٔ تألیف ...
ریح فی القفص . [ حُن ْ فِل ْ ق َ ف َ ] (ع اِ مرکب ) باد در قفس . || امر باطل عاری از حقیقت . بیهوده . (فرهنگ فارسی معین ) : و آن پیغام بر ...
واجب فی العمل . [ ج ِ ب ِ فِل ْ ع َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امری که برای ما لازم است به دلیلی که در آن شبهه است مانند خبر واحد. (از...
(کِالنَقش فی الحُجَر) چون کنده بر سنگ. تمثیل: العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر. (علم در کودکی چون کنده بر سنگ) و آن نقش در صحیفه خاطر او کالنقش فی الحج...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.