قاب
نویسه گردانی:
QAB
قاب . (ع اِ) اندازه . مقدار. (مهذب الاسماء) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مابین قبضه ٔ کمان و خانه ٔ کمان . (غیاث ). میان قبضه و گوشه ٔ کمان . (منتهی الارب ). خانه ٔ کمان . (دهار).
- قاب قوسین .
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قاب قمارخانه . [ ب ِ ق ِ / ق ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) || گربز. سخت گربز. ارقه . || لاابالی . || سخت بیشرم برای کثرت معاشرتهای بد.
منوی اصلی • • • • • • • • جستجو • ایجاد حساب • ورود ابزارهای شخصی • • [پنهانسازی] تغییر وضعیت فهرست محتویات • • • • • • • • • • • • • • • • حمله اعرا...
قعب . [ ق َ ] (ع اِ) قدح چوبین . (دهار). کاسه ٔ مغاک بزرگ درشت یا مایل به کوچکی ، یا کاسه ای که یک کس را سیر کند. (منتهی الارب ). القدح ا...
غاب . (ص ) سخن بیهوده و یاوه و هرزه و هذیان . حدیث و سخن بیهوده و لاطائل و ترهات . فضولی بیهوده و یافه . (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی نخجوانی )....
غاب . (ع اِ) ج ِ غابة. جنگل .بیشه ٔ شیر. (مهذب الاسماء) (دهار). بیشه و نیستان . (برهان ). بیشه ها، خصوصاً بیشه هائی که در آن شیر ماند و این جمع...
غاب . [ غا ب ب ] (ع ص ) شب مانده . از شب پیش مانده . بَیّوت . بیات (گوشت ، نان ). شب بر او گشته . گوشت یا نان یکشبه . (آنندراج ). لحم غاب ؛ ...
غاب . (اِخ ) جایگاهی در یمن . (معجم البلدان ).
غاب . (اِخ ) جایگاهی در نجد. (مراصد الاطلاع ).
قآب . [ ق َ آ ] (ع مص ) بسیار نوشیدن آب را و پر شدن . گویند قَئِب َ الرجل من الماء قاباً وقآباً؛ بسیار نوشید آب را و پر شد. (منتهی الارب ).