گفتگو درباره واژه گزارش تخلف قار نویسه گردانی: QAR قار. (اِخ ) نام دهی است در مدینه . (آنندراج ) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه واژه معنی غار اسفل غار اسفل . [ رِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کام زیرین . رجوع به غار شود. غار اعلی غار اعلی . [ رِ اَ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کام زبرین . رجوع به غار شود. غار حراء غار حراء. [ رِ ح َرْ را ] (اِخ ) جایی در کوه حرّا که رسول اکرم صلی اﷲ علیه وآله پیش از بعثت به نبوّت ، شبهای بسیاری برای پرستش و راز و ن... غار و غور غار و غور. [ غارْ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی هرج و مرج و آشوب و فتنه باشد. (برهان ). || در تداول عمومی ، صداهایی که از امعا شنیده میش... غار یمگان غار یمگان . [ رِ ی ُ ] (اِخ ) در مقدمه ٔ دیوان ناصرخسرو در شرح حال وی آمده است : ناصرخسرو همه جا خود را میان کوهها در دره و غار و زندان سنگی ... غار گشاده غار گشاده . [ رِ گ ُ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غاری که بن آن بسته نباشد. منجوف . (منتهی الارب ). غار شاپور غار شاپور. [ رِ ] (اِخ ) غاری است در شهر شاپور فارس . پورداود در ج 1 یشتها آورده اند: اما از نقوشی که ازپادشاهان ساسانی در نقش رستم و نقش رجب... خواجه غار ولسوالی است در ولایت تخار- افغانستان صاحب غار صاحب غار. [ ح ِب ِ ] (اِخ ) لقب ابوبکربن ابی قحافه است : مردم آن است که چون مرد ورا بیندگوید ای کاش کم این صاحب غارستی . ناصرخسرو.و رجو... باغچه غار باغچه غار. [ چ َ / چ ِ ی ِ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان زرقچای بخش نوبران شهرستان ساوه که در 7 هزارگزی جنوب مرکزی بخش و در 3 هزارگزی راه ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود