اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاشق

نویسه گردانی: QAŠQ
قاشق . [ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . در 70000گزی شمال باختردیواندره و 18000گزی شمال کرفتو واقع و سرزمین آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . 85 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و توتون و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج پنجم ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
قاشق . [ ش ُ ] (ترکی ، اِ) گمان میرود از لفظ قاشمق به معنی خاریدن ، خراشیدن و تراشیدن گرفته شده است . ظرف کوچک فلزی یا چوبی که دنباله دا...
قاشق . [ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه ، فیض اﷲبیگی شهرستان سقز. در40000گزی شمال خاور سقز، کنار رودخانه ٔ ساروق واقع و موقع جغرافیائی ...
همتای پارسی این واژه ی ترکی، این است: کابژه kābže (سغدی: kapce)***فانکو آدینات 09163657861
قاشق زنی . [ ش ُ زَ ] (حامص مرکب ) قاشق زدن . عمل زنان قدیم در شب چهارشنبه سوری که برای گرفتن مراد و رسیدن به مقصود به طور ناشناس و نقا...
قاشق ساز. [ ش ُ ] (نف مرکب ) آنکه قاشق سازد. قاشق درست کننده .
قاشق سازی . [ ش ُ ] (حامص مرکب ) شغل قاشق ساز.
دسته قاشق . [ دَ ت َ / ت ِ ش ُ ](اِ مرکب ) دنباله ٔ قاشق . رجوع به کلمه ٔ دسته شود.
قاشق تراش . [ ش ُت َ ] (نف مرکب ) کسی که شغل او قاشق تراشی و قاشق سازی است . آنکه چمچه ها را بسازد. (آنندراج ) : چه گویم از آن یار قاشق تراش ...
قاشق زدن . [ ش ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) قاشق زنی . عمل زنان در شب چهارشنبه سوری . رجوع به قاشق زنی شود.
حسن آباد قاشق . [ ح َ س َ دِ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز در 63 هزارگزی شمال خاور سقز و نه هزارگزی ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.