قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی . (اِخ ) دهی است از دهستان گیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. در 75هزارگزی شمال بجنورد و 2هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی بجنورد به حصارچه . موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است . 80 تن سکنه دارد.آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل مردم زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) داوران داور. سرداوران . قاضی قاضیان . صاحب تجارب السلف درباره ٔ جلال الدین علی بن علی بن هبة...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم ، مکنی بن ابن خلکان . رجوع به ابن خلکان شمس الدین شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) ابراهیم بن عبدالرحیم . رجوع به ابن جماعة ابراهیم شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن حسن بن قاضی الجبل حنبلی ، ملقب به شرف الدین . رجوع به احمدبن حسن بن قاضی الجبل شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن خلیل ملقب به ذوالفنون و شهاب الدین یا شمس الدین و مکنی به ابوالعباس و مشهور به حجة الاسلام . در بل...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن علی بن حجر عسقلانی ، مکنی به ابن حجر. رجوع به ابوالفضل شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن عمر. رجوع به قاضی مزجد شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالجباربن احمد. رجوع به قاضی عبدالجبار شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمدبن احمدبن قدامه جماعیلی حنبلی مقدسی صالحی ، ملقب به شمس الدین . رجوع به قاموس الاعلام ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمد، مکنی به ابن جماعة. رجوع به جماعة ابوعمر شود.