قاضی
نویسه گردانی:
QAḌY
قاضی . (اِخ ) دهی است از دهستان گرمخان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 14هزارگزی خاوری بجنورد و 12هزارگزی جنوب شوسه ٔ بجنورد به قوچان . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 106 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و بن شن و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۷ ثانیه
قاضی بیمارستان . [ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابومحمدبن عبدالباقی . رجوع به ابومحمدبن عبدالباقی بغدادی شود.
قاضی ابوالهیثم . [ اَبُل ْ هََ ث َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالهیثم قاضی شود.
قاضی ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) خصیب بن عبداﷲبن محمدبن حسین بن خصیب مصری . وی از پدر خویش و عثمان بن سمرقندی حدیث کند. او به ...
قاضی ابن خلکان . [ اِ ن ُ خ َل ْ ل َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن ابراهیم . رجوع به ابن خلکان شمس الدین شود.
قاضی ابن قریعة. [ اِ ن ُ ق ُ رَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمن ، مکنی به ابوبکر. رجوع به ابن قریعه قاضی ابوبکر شود.
قاضی ابن قلاقس . [ اِ ن ُ ق َ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به قاضی اعز و ابن قلاقس شود.
قاضی احمد غفاری . [ اَ م َ دِ غ ِ ] (اِخ ) ابن محمد. شاعری است . زیاده از این شعری از او مسموع نشد:پس از عمری نشیند گر دمی پیش من آن بدخو...
قاضی جلال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) اسحاق . سالها در اردوی سلطان حسین میرزا منصب و امر پیشنمازی داشت و گاهی در مجلس شاهی به توضیح مس...
قاضی جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن عمربن مبارک یا محمدبن محمدبن عمر بحرق قاضی جمال الدین حمیری حضرمی شامی . فقیه نحوی لغوی ...
قاضی ابن البراج . [ اِ نُل ْ ب َرْ را ] (اِخ ) عبدالعزیزبن نحریربن عبدالعزیزبن براج شامی حلبی طرابلسی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به قاضی ...