اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قاضی

نویسه گردانی: QAḌY
قاضی . (اِخ ) ابراهیم اسنوی شافعی نحوی . صاحب بغیة گوید: وی دانشمندی است فقیه و نحوی و بسیار هوشیار که فقه را نزد بهاء قفطی و اصول را نزد شمس اصفهانی و نحو را نزد بهاء نحاس آموخت و متصدی منصب قضاء سیوط و اخیم و قوص گردید. او دارای عقیده ٔ پاک و روشی نیکو بود و چون یکی از بزرگان و متنفذان به قوص آمد و از وی خواست بخشی از اموال یتیمان و زکوة را به او دهد استنکاف ورزید و گفت این مخصوص فقراست . این باعث شد که آن مرد متنفذ چون به قاهره برگشت با قاضی بدرالدین ابن جماعةکوشیدند که وی را از قضاء برکنار سازند ولی در اینکار موفق نشدند. او پس از چندی از قضاء عزل گردید و به سال 721 هَ . ق . وفات یافت . (روضات الجنات ص 50).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبدالقادربن ابوالقاسم ، ملقب به محیی الدین . از اکابر علمای عامه که به سال 889 هَ . ق . وفات یافت . (روضات ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن عبدالرحمان ،مکنی به ابن عقیل . رجوع به ابن عقیل ابومحمد شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن نعمان . رجوع به قاضی ابن حیون شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی . رجوع به قاضی سبکی شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) قاسم بن علی بن حسین هاشمی زینبی . رجوع به قاسم زینبی شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم ، معروف بن ابن جماعة. رجوع به ابن جماعة بدرالدین شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن خلیل ، مشهور به ابن خوبی . رجوع به ابن خوبی قاضی شهاب الدین شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی بن حسین یا محمدبن حسین بن عاملی ، مشهور به حرعاملی . رجوع به حر عاملی و محمد شود.
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن حسن کوفی شیبانی . یکی از فقیهان حنفی است . رجوع به محمدبن حسن و حبیب السیر چ قدیم جزء سوم از ج ...
قاضی القضاة. [ ضِل ْ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن عبدالرحمان . رجوع به قاضی رئیس محمد شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.