گفتگو درباره واژه گزارش تخلف قتال نویسه گردانی: QTAL قتال . [ ق َت ْ تا ] (ع ص ) بسیار کشنده . بسیار قتل کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : به تیغ هندی دشمن قتال می نکندچنانکه دوست به شمشیر غمزه ٔ قَتّال . سعدی .مکن به چشم ارادت نگاه در دنیاکه پشت مار بنفش است و زهر او قتّال .سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی قتال قتال . [ ق ِ ] (ع مص ) مقاتله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قیتال . محاربه . (اقرب الموارد). کشش و کارزار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ب... قتال قتال . [ ق َ ] (ع اِ) جان و تن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفس . (اقرب الموارد). || بقیه ٔ جسم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). |... قتال قتال . [ ق ِ ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ). قتال قتال . [ ق َت ْ تا ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ). ام قتال ام قتال . [ اُم ْ م ِ ق ِ ] (اِخ ) رفیقه یا قتیله دختر نوفل بن اسد. مطابق بعضی از روایات از زنان دانشمند دوره ٔ جاهلیت بوده است . رجوع به ری... راجو قتال راجو قتال . [ ق ِ ] (اِخ ) از دانشمندان هند و برادر «جهانگشت شیخ جلال » بوده است . قبراو در قصبه ٔ اوچه از ملتان واقع است و در 806 درگذشته . تح... تمساح قتال تمساح قتال . [ ت ِ ح ِ ق َت ْ تا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شمشیر است . (انجمن آرا). راجو قتال بخاری راجو قتال بخاری . [ ق ِ ب ُ ] (اِخ ) سید صدرالدین بن احمد. یکی از پیشوایان مذهبی هندوستان بوده است . درتاریخ شاهی بنقل از تاریخ فرشته (ص 77... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود