اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قتیل

نویسه گردانی: QTYL
قتیل . [ ق َ ] (ع ص ) کشته . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). مذکر و مؤنث دروی یکسان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) :
سرانگشتان صاحبدل فریبش
نه در حنّاکه در خون قتیل است .

سعدی .


و گر هلاک منت درخور است باکی نیست
قتیل عشق شهید است و قاتلش غازی .

سعدی .


ج ، قَتلی ̍. (منتهی الارب ) (آنندراج ): و اگر با آن مراءة ذکر نشود گوئی هذه قتیلة فلان (و تاء تأنیث به آخر قتیل اضافه میشود) و مررت بقتیلة، زیرا صفت قتیل در این مواردبه جای اسم نشسته است . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قتیل . [ ق َ ] (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ).
قتیل الجن . [ ق َ لُل ْ ج ِن ن ] (اِخ ) لقب سعدبن عباده بزرگ طائفه ٔ خزرج . رجوع به سعدبن عبادة شود.
قتیل الرعد. [ ق َ لُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) سلوی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
قطیل . [ق َ ] (ع ص ) بریده از بن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): نخلة قطیل ؛ خرمابن بریده از بن . (منتهی الارب ).
قطیل . [ ق َ] (اِخ ) لقب ابوذؤیب هذلی است . (از منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.