قدیر
نویسه گردانی:
QDYR
قدیر. [ ق َ ] (ع ص ) توانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ان اﷲ علی کل شی ٔ قدیر. (قرآن کریم ). || پخته در دیگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
غدیر.[ غ ُ دَ ] (ع اِمصغر) تصغیر غدر، به معنی بی وفائی است . || تصغیر غَدیر، آب . (معجم البلدان ).
غدیر. [ غ ُ دَ ] (اِخ ) (الَ ...) رودباری است به دیار مضر ۞ . (منتهی الارب ). واد بدیار مضر. (تاج العروس ). واد فی دیار مضر، له ذکر فی الشعر....
غدیر. [ غ ِدْ دی ] (ع ص ) مرد بی وفا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غادر. (اقرب الموارد).
غدیر خم . [ غ َ رُ / رِ خ ُم م ] (اِخ )غدیری است بین مکه و مدینه ، و فاصله ٔ آن تا جحفه دومیل است . (معجم البلدان ). موضعی است میان حرمین ...
خم غدیر. [ خ ُ م ِ غ َ ] (اِخ ) غدیر خم . رجوع به غدیر خم شود.
روز غدیر. [ زِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز هیجده ذی الحجه که در نزد شیعیان بسیار محترم است . زیرا بعقیده ٔ آنان در چنین روزی بود که ر...
عید غدیر. [ دِ غ َ ] (اِخ ) یا عید غدیر خم . خُم موضعی است مابین مکه ٔ معظمه و مدینه ٔ منوره که روز هجدهم ذی حجه ٔ سال دهم هجرت (حجةالوداع ...
غدیر سفلی . [ غ َ رِ س ُ لا ] (اِخ ) دهی است که در هشت فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مغرب چارک (دهی از دهستان حومه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشه...
قلعه غدیر. [ ق َع َ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 20هزارگزی شمال باختری اهواز و کنار شوسه ٔ اهواز ...
کبود غدیر. [ ک َ غ َ ] (اِ مرکب ) آبگیر کبودرنگ . || کنایه از آسمان است . (مجموعه ٔ مترادفات ص 11). کبود حصار. کبود طشت : ز مهر زورق سیمین ماه...