قذل
نویسه گردانی:
QḎL
قذل . [ ق َ ] (ع مص ) در پس سر زدن . || برگردیدن . || جور کردن . || در پی رفتن . || عیب کردن . || کوشش نمودن در کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قزل چشمه . [ ق ِزِ چ ِ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است در 30 هزارگزی خاور ساوه . سکنه 24 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
قزل حاجی . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 2500 گزی راه ارابه رو ...
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اشتهارد بخش کرج شهرستان تهران واقع در 50 هزارگزی باختر کرج ، کنار راه کرج به اشتهارد. موقع جغر...
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 40 هزارگزی جنوب قصبه ٔ رزن و کنار رودخانه ٔ قره چای . موقع...
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یوسف آباد پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در 18 هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و سر راه شوسه...
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد در 76 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی جنوب راه عمومی مشهد...
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نوده چناران بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد که در 42 هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و 4 هزارگزی جنوب جاد...
قزل آغول . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری چکنه ٔ بالا. موقع جغرافیایی آن ک...
قزل اروث .[ ق ِ زِ اَرْ وَ ] (اِخ ) ممکن است نام شهر افراوه یا فراوه باشد. رابینو آرد: در چهارمنزلی دهستان سر راه خوارزم شهر افراوه بود که ...
قزل بلاغ . [ ق ِ زِ ب ُ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و 24 هزارگزی جن...