اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قذل

نویسه گردانی: QḎL
قذل . [ ق َ ] (ع مص ) در پس سر زدن . || برگردیدن . || جور کردن . || در پی رفتن . || عیب کردن . || کوشش نمودن در کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قزل آغاج . [ ق ِ زِ ] (اِخ )دهی از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری بیجار و کنار شوسه ٔ بیجار به همدان . موقع جغرافی...
غزل دان . [ غ َ ] (اِ مرکب ) سبدی که زنان در آن رشته را نگهدارند بر وقت دوختن . (آنندراج ).
غزل سرا. [ غ َ زَ س َ ] (نف مرکب ) آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان . غزل پرداز : ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی . ف...
قزل گنبد. [ ق ِ زِ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 47 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 22 هزارگزی باخت...
قزل گوبی . [ ق ِ زِ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرویران بخش حومه ٔ شهرستان مهابادواقع در 19500 گزی شمال مهاباد و 5 هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد ...
قزل گونی . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خروسلو از بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 18 هزارگزی شمال گرمی و 16 هزارگزی شوسه ٔ گرمی اردبیل ...
نفرین‌گونه‌ای به معنای درد بی‌درمان، کوفت، زهرمار، زغنبوت، آتشک، کوفت کاری در گویش مردم تفرش نام یک نوع بیماری انگلی است که گوسفندان می‌گیرند. در اص...
نام تپه ای در نزدیکی شهر کیان استان چهارمحال و بختیاری است که محل گردش سیزده نوروز مردمان کیان قدیم(شهرک سابق) بوده است.
قزل یاتاق . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ترک و 48 هزارگزی شوسه ٔ خلخال به میان...
قزل خانیه . [ ق ِ زِ ی َ] (اِخ ) دهی از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی واقع در 13500 گزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و 2400 گز...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۱ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.