اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قذة

نویسه گردانی: QḎ
قذة. [ ق ُذْ ذَ ] (ع اِ) پر تیر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قُذَذ. || کیک . ج ، قِذّان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کرانه ٔ شرم زن . (منتهی الارب ). کرانه ٔ فرج زن . (آنندراج ). || گوش مردم . || گوش اسب . || کلمه ای است که کودکان در لعب گویند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: لعبنا شعاریر، قذه قذه ، وقذان قذان . (منتهی الارب ). رجوع به قذان قذان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قذة قذة. [ ق ُذْ ذَ ق ُذْ ذَ ] (ع اِ مرکب ) کلمه ای که کودکان تازی در بازی گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به قذان قذان شود.
قضة.[ ق ِ ض َ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ). گیاهی از حمض که در زمین هموار روید. و تاء آن عوض از یاء محذوف است . ج ، قِضی ̍، قِضات . (...
قضة. [ ق َض ْ ض َ ] (ع اِ) آنچه شکسته و ریزه گردد از سنگریزه . || بقیه ٔ هر چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گروهه ٔ خردرشته . (منتهی...
قضة. [ ق ِض ْ ض َ ] (ع اِمص ) دوشیزگی . || دوشیزگی ربایی . اسم است اقتضاض را. (منتهی الارب ). || (اِ) زمین سنگ ریزه ناک ، یا زمین پست که ...
قضة. [ ق ِض ْ ض َ ] ۞ (اِخ ) موضعی است که در آنجا میان بکر و تغلب جنگ واقع شد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). موضعی است معروف که در آن ...
قضة. [ ق ُ ض َ ] (ع اِ) عیب .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُضّة شود.
قضة. [ ق ُض ْ ض َ ] (ع اِ) عیب . و به تخفیف ضاد نیز آمده است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قزة. [ ق ُ زَ ] (ع اِ) بازیی است عربان را. || مار یا نوعی از آن دم بریده کج رفتار. ج ، قزات . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قزة. [ ق ِزْ / ق ُزْ / ق َزْ زَ ] (ع ص ) مؤنث قز. زن نیک پاک از آلایش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قزه . [ ق َ زَ / زِ ] (اِ) جامه ٔ تنگ خطداری که فقراء میپوشند. (ناظم الاطباء).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.