قراب
نویسه گردانی:
QRʼB
قراب . [ ق َ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند: افعل ذلک بقراب ؛ ای بقرب . (منتهی الارب )؛ یعنی بزودی بکن این را. (ناظم الاطباء).
- قراب الشی ٔ ؛ هرچه قریب مرتبه ٔ آن باشد. (منتهی الارب ). هرچه نزدیک و قریب بمرتبه ٔ آن چیز باشد. (ناظم الاطباء). گویند: لو ان لی قراب هذا ذهباً؛ ای مایقارب ملاه .لو جاء بقراب الارض ؛ ای بما یقاربها. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
طاعون غراب . [ ن ِ غ ُ ] (اِخ ) طاعونی که در زمان ولیدبن یزید حادث شد. و وجه تسمیه ٔ آن آن است که نخستین کس که بدین بیماری بمرد مردی غ...
غراب الزیتون . [ غ ُ بُزْ زَ] (ع اِ مرکب ) غراب الزرع . رجوع به غراب الزرع شود.