قرشی
نویسه گردانی:
QRŠY
قرشی . [ ق ُ رَ شی ی ] (اِخ ) سعیدبن عباس بن محمدبن علی بن محمدبن سعیدبن عبداﷲبن امیةبن خالدبن ضراربن محرزبن حارثةبن ربیعةبن عبدالعزی بن عبدشمس بن عبدمناف بن قصی بن کلاب قرشی شریف ، مکنی به ابوعثمان . از مردم هرات است . وی از راویان راستگو ومورد اطمینان بوده و از عباس بن فضل و ابوالفضل بن حمیرویه و ابوحاتم محمدبن یعقوب و محمدبن حمدان و ابوسعید عبداﷲبن محمد رازی و گروهی دیگر روایت شنیده است .ابوبکر خطیب گوید: وی به سال 413 هَ .ق . از سفر حج به بغداد آمد و در آن شهر حدیث گفت و به سال 432 یا 433 هَ .ق . در هرات وفات یافت . (از انساب سمعانی ).
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن طاهربن معوضةبن تاج الدین قرشی اموی . مکنی به ابوالحسن وملقب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دو...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن محمدبن محمدبن علی بن عبدالکریم قرشی زبیدی بصری . ملقب به زین العابدین . رجوع به علی...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن حرث بن رحضةبن عامربن رواحةبن حجربن معیص بن عامربن لؤی قرشی عامری . رجوع به علی عامری...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمربن ابراهیم قرشی صوفی شاذلی . رجوع به علی شاذلی (ابن عمربن ...) شود.
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمر قرشی شاذلی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی شاذلی (ابن عمر...) شود.
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن زبیر قرشی کوفی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن زبیر. محدث بود (254 - 348 هَ . ق .).احمدبن ...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی . مشهور به قلصادی و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحس...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن وفا قرشی انصاری سکندری الاصل شاذلی مالکی . مشهوربه ابن وفا و مکنی به ابوالحسن . مفس...
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن میمون بن ابی بکربن علی بن میمون بن ابی بکربن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری ف...