قزل
نویسه گردانی:
QZL
قزل . [ ق َ زَ ] (ع اِمص ) لنگی زشت . || باریکی ساق از لاغری . || لنگی وباریکی ساق با هم . || (مص ) رفتن به رفتاربریده پای . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خرامیدن . (منتهی الارب ). تبختر. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
قزل گنبد. [ ق ِ زِ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 47 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 22 هزارگزی باخت...
قزل گوبی . [ ق ِ زِ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرویران بخش حومه ٔ شهرستان مهابادواقع در 19500 گزی شمال مهاباد و 5 هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد ...
قزل گونی . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خروسلو از بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 18 هزارگزی شمال گرمی و 16 هزارگزی شوسه ٔ گرمی اردبیل ...
نفرینگونهای به معنای درد بیدرمان، کوفت، زهرمار، زغنبوت، آتشک، کوفت کاری
در گویش مردم تفرش نام یک نوع بیماری انگلی است که گوسفندان میگیرند.
در اص...
نام تپه ای در نزدیکی شهر کیان استان چهارمحال و بختیاری است که محل گردش سیزده نوروز مردمان کیان قدیم(شهرک سابق) بوده است.
قزل یاتاق . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ترک و 48 هزارگزی شوسه ٔ خلخال به میان...
قزل خانیه . [ ق ِ زِ ی َ] (اِخ ) دهی از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی واقع در 13500 گزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و 2400 گز...
قزل خرابه . [ ق ِ زِ خ َ ب ِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان واقع در 37 هزارگزی جنوب خاور قصبه ٔ رزن و کنار راه فرعی فا...
قزل قشلاق . [ ق ِ زِ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد بخش تکاب شهرستان مراغه واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری تکاب و 12 هزارگزی خاور راه ا...
قزل قشلاق . [ ق ِ زِق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارس کنار بخش پلدشت شهرستان ماکو در 36500 گزی جنوب خاوری پلدشت . موقع جغرافیایی آن جلگه و کنا...