قسم
نویسه گردانی:
QSM
قسم . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قسیم ، به معنی جمیل . (اقرب الموارد). رجوع به قسیم شود.
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قثم . [ ق َ ] (ع اِ) آلایش پلیدی خشک شده بر سرین . || آلایش پیخال مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) به یک بار مال...
قثم . [ ق ُ ث َ ] (اِخ ) ابن جعفربن سلیمان یکی از راویان است . جاحظ در کتاب التاج حدیثی را از وی درباره ٔ قتل جعفربن یحیی به دست هرون الر...
قثم . [ ق ُ ث َ ] (اِخ ) ابن عباس بن عبداﷲ از امیرانی است که منصور عباسی او را به سال 143 هَ . ق . به امارت یمامه برگزید و او تا هنگام وفا...
قثم . [ ق ُ ث َ ] (اِخ ) ابن عباس بن عبدالمطلب صحابی است . و قثم از قاثم معدول است . (منتهی الارب ). قثم بن عباس هاشمی از امیرانی است که ...
غثم . [ غ َ ] (ع مص ) به یک بار مال نیکو و جید دادن کسی را: غثم له غثماً. (منتهی الارب ).
غثم . [ غ ُ ] (ع اِ)ریزه ٔ نان که خورده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).