اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قصب

نویسه گردانی: QṢB
قصب . [ ق ُ ] (ع اِ) پشت . (منتهی الارب ). ظَهْر. (اقرب الموارد). || روده . ج ، اقصاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رماد قصب . [ رَ دِق َ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکستر نی . داروئی است . صاحب اختیارات آرد: بهترین آن نبطی بود و طبیعت آن سرد و خشک بود ...
عسل قصب . [ ع َ س َ ل ِ ق َ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب نیشکر به قوام آورده . (یادداشت مرحوم دهخدا). عسل القصب . و رجوع به عسل القصب شود.
قصب الجیب . [ ق َ ص َ بُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) قصب الجب . قصب الحبیب . قسب الجیب . قصب انجیر. گوته شاعر آلمانی در یکی از اشعارش بدین مضمون :آگا...
قصب السبق . [ ق َ ص َ بُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) به فاصله ٔ بعید یک نی به سرزمین استاده میسازند و سواران از دور به اتفاق یکدیگر به سوی آن ن...
قصب السکر. [ ق َ ص َ بُس ْ س ُک ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) نیشکر، و آن گیاهی است که آب ساقه های آن شیرین است و آن را فشرده و شکر سازند. (از اقرب...
قصب انجیر. [ ق َ ص َ اَ ] (اِ مرکب ) قسمی از شیرینی است ، و شاید قصب الجیب تصحیف این کلمه باشد. بسحاق اطعمه در فصل شیره و شربت آورد : لوحش ...
قصب مصری . [ ق َ ص َ ب ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام پارچه ای است که آن را در مصر می بافند. || کنایه از شعاع و پرتو آفتاب هم هست . ...
قصب فارسی . [ ق َ ص َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی است از نی محکم که از آن مزمار سازند و نیز سقف خانه ها پوشانند و قسمی از آن برای ق...
قصب شکرریز. [ ق َ ص َ ب ِ ش َ / ش ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیشکر : یا ابوبکر توئی چون قصب شکّرریزوین یکی مؤذن خام آمده ای از فرعون ....
قصب بغدادی . [ ق َ ص َ ب ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نی قلم : و قلم شمس المعالی از قلم رمحی بود یا از قصب بغدادی . (نوروزنامه ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.