قصب
نویسه گردانی:
QṢB
قصب . [ ق َ ] (ع مص ) جدا نمودن . بریدن . (منتهی الارب ). قطع کردن . گویند: قصبه قصباً؛ قطعه . قصب القصاب الشاة؛فصل قصبها و قطعها عضواًعضواً. (اقرب الموارد). || از آب بازداشته ایستادن و سر برداشتن از آن پیش از سیری . (منتهی الارب ). امتناع از شرب آب و سربرداشتن از آن پیش از سیراب شدن . (اقرب الموارد). || پیش از سیری از آب بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ). منع از شرب ماء قبل از سیراب شدن کسی . (اقرب الموارد). || عیب کردن و دشنام دادن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خرماءقسب . [ خ ُ ءِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرماخارک . خرماخرک . (یادداشت به خط مؤلف ) : آبی و امرود و آنچه که به تازی زعرور گویند و ...