اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قفر

نویسه گردانی: QFR
قفر. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) موی . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
غفر. [ غ َ ف ِ ] (ع ص ) غفرالقفا؛ مرد با موی گردن . (منتهی الارب ): رجل غفر القفا؛ یعنی مردی که موهای ریز بر پشت گردن دارد. (از اقرب الموار...
غفر. [ غ ُ ] (ع اِ) بزغاله ٔ کوهی . به فتح و ضم اول هر دو آمده و بیشتر به ضم است . (از منتهی الارب ). ولد الارویة. (اقرب الموارد).
غفر. [ غ ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غَفور. (از اقرب الموارد). رجوع به غفور شود.
غفر. [ غ ِ ] (ع اِ) گوساله . (منتهی الارب ). || جانورکی است . (منتهی الارب ).
غفر. [ غ ُ ] (اِخ ) قلعه ای است در یمن از اعمال اَبیَن . (از معجم البلدان ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.