قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق ُع َ ] (ع اِ) آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن . (منتهی الارب ). || مال عاریت : بئس المال القلعة. || (ص ) مال ناپایدار. || مرد سست که چون بر او حمله و بطش کنند، نپاید. || (اِ) آنچه از درخت برکنده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قُلَعة. || کوچ . (منتهی الارب ). ارتحال : الدنیا دار قلعة؛ ای ارتحال و انقلاع . نزلنا منزل قلعة؛ ای لانملکه (اقرب الموارد)؛ یعنی منزلم جای باش نیست یا ملک من نیست یا آنکه ندانم از این منزل گذرم کجا خواهد افتاد. و مجلس قلعة، مجلس که صاحبش را مرةبعداخری برخاستن ضرور افتد. (منتهی الارب ). به معنی اینکه نشیننده در آن برخیزد هرگاه گرامی تر از وی به مجلس آید. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه
قلعه نو عرب . [ ق َ ع َ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 6 هزارگزی جنوب خاور ورامین کنار...
قلعه نو پری . [ ق َ ع َ ن ُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر، واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری ملایر. کنار راه اتومبیل رو ملای...
قلعه نوروز. [ ق َ ع َ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 9هزارگزی شمال باختری تویسرکان و یک هزارگزی باباپیر...
گویجه قلعه . [ گ َ ج َ / ج ِ ق َ ع َ / ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 42هزارگزی باختر قره آغاج . ...
گورچین قلعه . [ گ ُ وَ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انزل بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 62 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 15 هزارگزی ...
گاوکل قلعه . [ ک ُ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقعدر 11000گزی جنوب باختر صحنه و 2000گزی جنوب ...
گچی قلعه سی . [ گ ِ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه ، 35000گزی جنوب خاوری شاهین دژ و 3هزارگزی جنوب راه ا...
قلعه نوکوار.[ ق َ ع َ ن ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز، واقع در 109هزارگزی جنوب باختری سروستان و 3هزارگزی ...
نارنج قلعه . [ رَ /رِ ق َ ع َ ] (اِخ ) از بناهای قدیمی نائین یزد است .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.