قلعة
نویسه گردانی:
QLʽ
قلعة. [ ق ُع َ ] (ع اِ) آنچه پیشکی در بیت المال درآید بی وزن . (منتهی الارب ). || مال عاریت : بئس المال القلعة. || (ص ) مال ناپایدار. || مرد سست که چون بر او حمله و بطش کنند، نپاید. || (اِ) آنچه از درخت برکنده شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قُلَعة. || کوچ . (منتهی الارب ). ارتحال : الدنیا دار قلعة؛ ای ارتحال و انقلاع . نزلنا منزل قلعة؛ ای لانملکه (اقرب الموارد)؛ یعنی منزلم جای باش نیست یا ملک من نیست یا آنکه ندانم از این منزل گذرم کجا خواهد افتاد. و مجلس قلعة، مجلس که صاحبش را مرةبعداخری برخاستن ضرور افتد. (منتهی الارب ). به معنی اینکه نشیننده در آن برخیزد هرگاه گرامی تر از وی به مجلس آید. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۶۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
قلعه مدرسه . [ ق َ ع َ م َ رَ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هلایجان بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز، واقع در 45هزارگزی جنوب باختری ایذه . موقع جغر...
قلعه مدرسه . [ ق َ ع َ م َ رَ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 60هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 12هزارگزی ...
قلعه ماران . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) نام کوهی است به رامیان . (یادداشت مؤلف ).
قلعه ماران . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، واقع در 48هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و 4 هزارگزی جنوب راه ش...
قلعه محمود. [ ق َع َ م َ ] (اِخ ) یکی از دههای سدن رستاق ، بخش مرکزی شهرستان گرگان ، واقع در 8000گزی شمال باختری گرگان . موقع جغرافیایی آن ...
قلعه محمود. [ ق َ ع َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 40هزارگزی خاوری اتومبیل رو رامهرمز. ...
قلعه میرزا. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامسن شهرستان ملایر، واقع در 18هزارگزی جنوب ملایر و 5هزارگزی خاور شوسه ٔ ملایر به بروجرد مو...
قلعه میدان . [ ق َ ع َم َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ربع شامات بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 52هزارگزی جنوب خاوری ششتمدو سر راه مالرو س...
قلعه مردان . [ ق َ ع َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کرارج بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری اصفهان متصل به ...
قلعه ملبال . [ ق َ ع َ؟ ] (اِخ ) موضعی است و آن کنار نهر ملبال در اندلس قرار دارد. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 135 شود.