اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قید

نویسه گردانی: QYD
قید. [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) آنکه نرمی و مساهله کند با تو چون بند کنی او را. || ستور که به کشیدن گردن دهد. || بعیر قَیِّد؛ شتر رام شده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قَید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اوهین ایچاف ūhin-ïcâf ((اوه: در سنسکریت یعنی دگرگونی + پسوند سنسکریت «این»؛ ایچاف از سغدی їvcâf: مقدار)...
توقع شدید داشتن، سخت بیوسیدن ؛ گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم، همچنان چشم گشاد از کرمش می دارم (دیوان حافظ، د. جلالی نایینی، نشر مهتاب،1371) این با...
غید. [ غ َ ی َ] (ع مص ) خمیدن گردن کسی و کژ گردیدن و مائل شدن اعطاف او. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خمیده شدن گردن و نرم شدن شانه های کس...
غید. (ع ص ، اِ) ج ِ اَغیَد، غَیداء. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به اَغیَد و غَیداء شود : عقاب بر عقاب از لحوم غید عید کردند. (جهانگشای جوین...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.