اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قیف

نویسه گردانی: QYF
قیف . (اِ) آلتی که آن را از فلز یا شیشه سازند و دهانه ٔ آن بشکل مخروطی است که از پائین به لوله ای استوانه ای متصل میگردد و مایعات را بوسیله ٔ آن در ظرف دهان تنگ میریزند. (فرهنگ فارسی معین ).
تکاو. تکاب . طرجهساله . طرجهاره . قمع. (منتهی الارب ) ۞ . رجوع به قمعشود.
- قیفهای لرزان ؛ نام بخشی است از دستگاه گوارش لاله های دریایی . عده ٔ قیفهای لرزان برحسب سن جانور تغییر می یابد (از 5 الی 1500 عدد) و در سطح فوقانی صفحه باز می شوند. آب دریا بواسطه ٔ قیف های مذکور در شبکه های حفره ٔ عمومی بدن ریخته و از آنجا به تمام نقاطمیرود. رجوع به جانورشناسی عمومی چ دانشگاه ج 1 صص 250-251 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قیف یا مانع تمرینی در فوتبال. وسیله ای شبیه به قیف که برای مقاصد تمرینی در زمین تمرین فوتبال می چینند. قیف چین از دستیاران مربی است که حسب نظر او کار ...
قیف چین. (ا. فاعل). قیف چین از دستیاران مربی است که حسب نظر او کار چینش قیف ها را انجام می دهد. قیف یا مانع تمرینی در فوتبال. وسیله ای شبیه به قیف که ...
غیف . [ غ َ ] (ع اِ) گروه مرغان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جماعةالطیر. (اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.