اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاتوره

نویسه گردانی: KATWRH
کاتوره . [ رَ / رِ ] (ص ) سرگشته . (لغت فرس نسخه ٔ خطی متعلق به مرحوم اقبال ) (صحاح الفرس ) (معیار جمالی ) (اوبهی ) (برهان ) ۞ . شیفته سار. حیران . سرگردان بود همچون آسیمه . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) :
آن بلبل کاتوره ٔبرجسته ز مطموره
چون دسته ٔ طنبوره گیرد شجر از چنگل .

منوچهری .


دوستش عاقل است و پابرجای
دشمنش ابله است ۞ و کاتوره .

شمس فخری .


|| (اِ) آسیمگی . سرگردانی :
هیچ راحت می نبینم در سرود و رود تو
غیر از این فریاد کز وی خلق را کاتوره خاست .

رودکی .


مؤلف فرهنگ انجمن آرا گوید: فخر قواس بزای معجمه بمعنی گرانی آورده و این بیت (فوق ) رودکی را شاهد کرده ... و برای زای معجمه وقتی شاهد شود که قافیه ٔ بیت معلوم باشد. || دوار. سرگیجه . || مؤلف برهان گوید: بمعنی کارآگاه هم هست که منهی و اخبار رساننده باشد. این معنی اشتباه است ، زیرا در صحاح الفرس (نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ) پس از شرح کلمه ٔ «کاتوره » آمده : کارآگاه ،منهی باشد که اخبار باز رساند و کارآگاه لغتی است مستقل و معنی آن بمعنی کاتوره داده شده .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کاتوره ای. کاتوره وار (رجوع شود به کاتوره)، سرگردان وار، اتفاقی، همینطوری، الله بختکی. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «random» می باشد. حرکتِ کاتوره ...
کوه کاتوره در جنوب شرقی دشت ایوان کلهر است. نام کوه کاتوره در کتاب های جغرافیایی قرون اولیه اسلامی در قرن سوم و چهارم هجری ذکر شده است. در وجه تسمیه ک...
کتره ای. [ ک َ رَ / رِ ] (ص، ق) در تداول عامه، بغلط. بی اندیشه. بی رویه. (یادداشت مؤلف). [اَلَکی] (الکی . [ اَ ل َ ] (ص نسبی ) در تداول عامه، کاری ظا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.