کار
نویسه گردانی:
KAR
کار. (اِخ ) قریه ای در اصفهان . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ناآزمودگی کار. [ زِ / زْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) کارناآزمودگی . بی تجربگی . نامجرب بودن . نداشتن مهارت : غِرَّة و غرارَة؛ ناآزمودگی کار. (منتهی الا...
کار بازگذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تسلیم کاری به کسی . محول کردن کار به کسی : کار خود گر به خدا بازگذاری حافظای بسا عیش که با بخت خدا...
کار بازافتادن . [اُ دَ ] (مص مرکب ) انفساخ . (لغت ابوالفضل بیهقی ).
بن کار خوردن . [ ب ُ ن ِ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اندیشه نمودن بجهت عاقبت و انتها و پایان کار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی )...
در فرهنگ کوچه -بازار یعنی کسی را به هیچ و پوچ مشغول و گرفتار کردن، دنبال نخود سیاه فرستادن
مشغول کردن شخص با کار بیهوده به صورتی که خود از بیهودگی ...
خراب شُدن (دستگاه الکتریکی)، بی ثمر شُدن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کار بالا گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رونق و نظام گرفتن کار. (آنندراج ). گرم شدن بازار : شدم عاشق به بالای بلندش که کار عاشقان بالا گ...
کار محکم کردن . [ م ُ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استوار کردن آن . محکم کاری کردن . ابرام . (ترجمان القرآن ) : گرفتم عقل محکم کرد کار خویش را صائ...
کار سخت گرفتن . [ س َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از سخت و دشوار گردانیدن آن : چون لب جو سخت گیرد کار بر هر کس جهان از برای آب خوردن با...