اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کار

نویسه گردانی: KAR
کار. (اِخ ) (بلوک ) مطابق مندرجات بندهشن هندی ، آذر فربغ یا آتش روحانیان در کوه رشن ۞ در کابلستان بوده است اما احتمال میرود که این اشتباه از جانب نساخ واقع شده باشد. بندهشن ایرانی عبارتی دیگر دارد که متأسفانه قرائت آن بسیار مشکوک است . ویلیمز جکسن ۞ آن را چنین خوانده است : «کوه درخشان کواروند، در بلوک کار» - کواروند را بمعنی بخار آلود گرفته است و میخواهد ثابت کند که مقصود شهر کاریان ایالت فارس است که در نیمه ٔ راه بین بندر سیراف و دارابجرد بوده است و در آنجا امروز هم آثار ویرانه ٔ معبد قدیمی پدیدار است ... (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ص 221).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
کار خوابیدن . [ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تعطیل شدن کار. بی رونق بودن کار. کسادی بازار. خوابیدن کار: کار خوابیده است . بازار خوابیده ...
کار تراشیدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد کار برای کسی .
کار دریافتن . [ دَرْ ت َ ] (مص مرکب ) ادراک شغل . به کار رسیدن : واجب آن شد که کار دریابم گر نگیرد چو دیگران خوابم .نظامی (هفت پیکر ص 48).
بر کار کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آماده ٔ کار کردن . بکار انداختن . برای بکار بردن مهیا ساختن : لیث علی منجنیق ها بر باره برنهاد و بر کا...
بی کار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عزل کردن . معزول کردن . (از یادداشت مؤلف ). از کار برداشتن . از عمل پیاده کردن .
بی کار گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بی کار شدن . || بی کار شغل گردیدن . رجوع به ترکیبات بی کار شود.
کار آب کردن . [ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن .
کار آب و گل . [ رِ ب ُ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از بنا نهادن و مرمت شکسته کردن . (آنندراج ) : مدتی کارِ آب و گِل پرداخت وندر آن ...
کار دست بسته . [ رِ دَ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کار نمایان که از دست دیگران به آسانی برنیاید ۞ . (آنندراج ). کار مشکل ...
کار ملامتناک . [ رِ م َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لومة. لامه . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.